جلوتر از همه
ابوحارث مادیانی لاغر داشت و همیشه از دیگران عقب می افتاد.
از او پرسیدند: آیا تا به حال شده است که جلوتر از همه باشی؟
گفت: بله، یک بار از پلی رد می شدیم و فقط یک حیوان روی پل جا می گرفت، و من آخر بودم، روی پل رسیدیم که قرار شد برگردیم، وقتی که برگشتیم من که آخر از همه بودم اجبارا اول شدم.
نتیجه گیری تاریخی: در گذشته مردم واقعیت را می پذیرفتند، به آن اعتراف می کردند و گاهی هم به آن افتخار می کردند.
ارسال توسط کاظم احمدی
آخرین مطالب